جوگیها که از سالها بدینسو در افغانستان زندهگی میکنند، از آنچه که کمتوجهی حکومت در برابر این قوم میدانند، شکایت دارند.
آنان میگویند حتا در کابل به اندکترین امکانات رفاهی دسترسی ندارند و کودکان آنان بدلیل تعصبها نمیتوانند به مکتب شامل شوند.
جوگیها میگویند با آنکه بیش از صد سال است که در پانزده ولایت کشور زندهگی میکنند اما حکومت برای آنان زمینۀ تحصیل، کار و سرپناه را فراهم نساخته است.
شهاب متعلق به قوم جوگی است، با گردآوری قوطیهای خالی مواد مصرف شده و فروش آنها زندهگیاش را میچرخاند.
او میگوید زمینۀ کار دیگری برایش فراهم نیست و اگر کار نکند، خانوادهاش گرسنه میماند: «مشکل دارم. پول ندارم که کتاب بخرم و به مکتب خصوصی بروم. دوست دارم درس بخوانم؛ کی دوست ندارد درس بخواند؟»
محمد صابر، نماینده قوم جوگی میگوید که پس از سالها تلاش توانسته است تا فرمان رییسجمهور را برای توزیع شناسنامه به قومش به دست آورد؛ اما در برخی دفترهای توزیع شناسنامه برای شان مشکل ایجاد میکنند: «من سند دارم و تمام کارهایم قانونی است. شهردار به من میگوید شما مهمان هستید و از این وطن نیستید!»
اینان میگویند که در حدود پنجهزار خانواده استند و در پانزده ولایت کشور از ناچاری در کلبههای فقیرانه زندهگی میکنند و از نداشتن خدمات ساده زندهگی محروم استند.
عبدالوهاب بیان داشت: «اشرف غنی امر دادهاست به وکیل ما، اما من وقتی به ناحیه میروم میگوید مُهر تان مورد قبول ما نیست.»
تاریخنگاران میگویند که جوگیها فرقهیی از مرتاضان هندی استند که پیرو طریقهٔ جوکیان میباشند. جوگیهاییکه در کابل زندهگی میکنند میگویند که صد و بیست سال پیش از کشورهای آسیایی میانه به بخشهایی از افغانستان آمدند اما همانند بیگانهگان و افراد طبقه پایین جامعه با آنان برخورد میشود.