Skip to main content
تازه‌ترین خبرها
Thumbnail

روایتی از شباهت‌های خروج ارتش سرخ و نیروهای امریکایی از افغانستان

شماری از آن شهروندان افغانستان که خروج ارتش سرخ از کشور شان و رویدادهای پس از آن دوره در خاطر دارند، از پیامدهای پایان ماموریت نظامی امریکا و ناتو در افغانستان نگران استند.   

به باور این شهروندان، در این چهار دهه، دولت مردان نتوانستند از فرصت‌های کنونی به سود کشور و مردم کار بگیرند و همین باعث افزایش نابسامانی‌ها در افغانستان شد.

در این گزارش، با کتاب و روزنامه فروشی گفت‌وگو شده‌است که از خاطراتش در این مدت قصه می‌کند.   

 سردار کابلی از خروج ارتش سرخ شوروی تا بیرون‌شدن نظامیان امریکایی را از افغانستان گواه بوده و می‌گوید که نگران است مبادا رویدادهای دهه هفتاد هجری خورشیدی، بازهم در کشور و به‌ویژه در پایتخت تکرار شوند.   

سردار کابلی - کتاب و روزنامه‌فروش در این باره چنین بیان داش:«امریکا آمد بیست‌سال نگه‌مان کرد، پدرخوانده گفتیمش، بابه‌خوانده، او هم ایلای ما کرد. ناتو که کُل جهان برایش سرباز می‌دهد، برادر! او هم ایلای ما کرد.»

سردار کابلی بدین باور است که از زمان حضور ارتش سرخ شوروی تا پایان حضور امریکا و ناتو در افغانستان، دولت‌مردان نخواسته و یا هم نتوانسته‌اند از فرصت‌های موجود در آن دوره‌ها‌، به سود کشور و مردم کار بگیرند.  

سردار کابلی می‌افزاید:«حافظ چرا می‌گوید: من از بیگانه‌گان هرگز ننالم/ که با من هرچه کرد آن آشنا کرد؛ این وطن از دست آشنایان خود خراب شد!»

آقای کابلی گفت:««همین ما از همان وقت تا حالی این‌طور فکر کن، وزیر و رییس ما همین Show Your Self کرده و Sell Your Self  کرده است؛ خود را نمایش داده و خود را فروخته است! اگر نفروخته، همین‌طور مرد واری بگوید که این دولت و این خیانتت، من این کار را نمی‌کنم، رفتم!»

دوستان دیرین این کتاب و روزنامه‌فروش که روزها برای دیدن او می‌آیند، نیز از چهاردهه نابسامانی‌هایی یاد می‌کنند که در افغانستان زنده‌گی همه‌گان را دگرگون ساختند.

 جلیل احمد - باشنده کابل گفت«مردم حیران مانده که چی کند در این شرایط؟ فعلاً نه کار است، نه غریبی است، مردم بیچاره نان‌خوردن دارند، اولاد دارند، خانه دارند، زنده‌گی دارند.»

غیور - باشنده کابل گفت:«کار و بار بسیار کُند شد، کسی وظیفه رفته نمی‌توانست، اقتصاد مردم بسیار صفر شد، مردم مجبور شدند بروند و کشور را ترک بگویند.»

خاطرات بیشتر تلخ و کم‌تر شیرین گذشته، سردار کابلی را همواره به خانه ریخته و پاشیده قدیمی‌اش در شهر کهنه کابل می‌کشاند؛ جایی‌که بخشی از آن، اکنون به انباری از کتاب‌ها و روزنامه‌ها و کلبه این حیوانات مبدل شده است؛ خانه‌یی‌که باشنده‌گانش، با امید به پایان جنگ در کشور، سال‌ها در آن زیستند و شاید هنوز هم این امید، برای برگشت همیشه‌گی به خانه، در دل‌های‌شان زنده است.

روایتی از شباهت‌های خروج ارتش سرخ و نیروهای امریکایی از افغانستان

غیور - باشنده کابل گفت:«کار و بار بسیار کُند شد، کسی وظیفه رفته نمی‌توانست، اقتصاد مردم بسیار صفر شد، مردم مجبور شدند بروند و کشور را ترک بگویند.»

Thumbnail

شماری از آن شهروندان افغانستان که خروج ارتش سرخ از کشور شان و رویدادهای پس از آن دوره در خاطر دارند، از پیامدهای پایان ماموریت نظامی امریکا و ناتو در افغانستان نگران استند.   

به باور این شهروندان، در این چهار دهه، دولت مردان نتوانستند از فرصت‌های کنونی به سود کشور و مردم کار بگیرند و همین باعث افزایش نابسامانی‌ها در افغانستان شد.

در این گزارش، با کتاب و روزنامه فروشی گفت‌وگو شده‌است که از خاطراتش در این مدت قصه می‌کند.   

 سردار کابلی از خروج ارتش سرخ شوروی تا بیرون‌شدن نظامیان امریکایی را از افغانستان گواه بوده و می‌گوید که نگران است مبادا رویدادهای دهه هفتاد هجری خورشیدی، بازهم در کشور و به‌ویژه در پایتخت تکرار شوند.   

سردار کابلی - کتاب و روزنامه‌فروش در این باره چنین بیان داش:«امریکا آمد بیست‌سال نگه‌مان کرد، پدرخوانده گفتیمش، بابه‌خوانده، او هم ایلای ما کرد. ناتو که کُل جهان برایش سرباز می‌دهد، برادر! او هم ایلای ما کرد.»

سردار کابلی بدین باور است که از زمان حضور ارتش سرخ شوروی تا پایان حضور امریکا و ناتو در افغانستان، دولت‌مردان نخواسته و یا هم نتوانسته‌اند از فرصت‌های موجود در آن دوره‌ها‌، به سود کشور و مردم کار بگیرند.  

سردار کابلی می‌افزاید:«حافظ چرا می‌گوید: من از بیگانه‌گان هرگز ننالم/ که با من هرچه کرد آن آشنا کرد؛ این وطن از دست آشنایان خود خراب شد!»

آقای کابلی گفت:««همین ما از همان وقت تا حالی این‌طور فکر کن، وزیر و رییس ما همین Show Your Self کرده و Sell Your Self  کرده است؛ خود را نمایش داده و خود را فروخته است! اگر نفروخته، همین‌طور مرد واری بگوید که این دولت و این خیانتت، من این کار را نمی‌کنم، رفتم!»

دوستان دیرین این کتاب و روزنامه‌فروش که روزها برای دیدن او می‌آیند، نیز از چهاردهه نابسامانی‌هایی یاد می‌کنند که در افغانستان زنده‌گی همه‌گان را دگرگون ساختند.

 جلیل احمد - باشنده کابل گفت«مردم حیران مانده که چی کند در این شرایط؟ فعلاً نه کار است، نه غریبی است، مردم بیچاره نان‌خوردن دارند، اولاد دارند، خانه دارند، زنده‌گی دارند.»

غیور - باشنده کابل گفت:«کار و بار بسیار کُند شد، کسی وظیفه رفته نمی‌توانست، اقتصاد مردم بسیار صفر شد، مردم مجبور شدند بروند و کشور را ترک بگویند.»

خاطرات بیشتر تلخ و کم‌تر شیرین گذشته، سردار کابلی را همواره به خانه ریخته و پاشیده قدیمی‌اش در شهر کهنه کابل می‌کشاند؛ جایی‌که بخشی از آن، اکنون به انباری از کتاب‌ها و روزنامه‌ها و کلبه این حیوانات مبدل شده است؛ خانه‌یی‌که باشنده‌گانش، با امید به پایان جنگ در کشور، سال‌ها در آن زیستند و شاید هنوز هم این امید، برای برگشت همیشه‌گی به خانه، در دل‌های‌شان زنده است.

هم‌رسانی کنید

دیدگاه تان در این باره