این پرسش را با شماری از باشندهگان پایتخت در میان گذاشتهایم. با آنکه شماری از آنان، دربارۀ قانونهای کشور، چیز زیادی نمیدانند؛ اما بیشترشان، از آنچه که قانونگریزیها در جامعه و نیز قانونشکنیهای مقامهای دولتی میگویند، به ستوه آمدهاند.
حمید، موبایل فروش، میگوید: «قانون یعنی که هر شهروند و شخصی که در جایی زندهگی میکند، باید به قانون ارزش قایل شود و هم آن کسی که زندهگی میکند، باید برایش ارزشی (از سوی دولت) در نظر گرفته شده باشد.»
مایلآغا خودسریها و بیقانونیها را در کشور و نیز ناآگاهی بسیاری از مردم را، از علتهای اصلی نابسامانیهای چند دهه اخیر میداند.
مایلآغا، قصاب، میگوید: «مردمانی پراگنده، بیسَر و بیبَر، در هر کوچه و بازار حضور دارند و حکومت هم جلو آنان را گرفته نمیتواند.»
در این میان، درد عبدالکبیر چیز دیگریست؛ وی از آنچه عملکرد غیرقانونی در برخی از نهادهای دولتی میگوید، شکایت دارد.
عبدالکبیر، میوه فروش، میگوید: «در یک وزارت کار داشته باشی، در وزارتی که داخل شوی، اگر واسطه نداشته باشی، ازت پیسه میطلبند، اگر پول ندهی کارت را اجرا نمیکنند.»
افغانستان در چندین دهه اخیر، دستخوش نابسامانیهای بسیاری بودهاست. قانونشکنیهای کنونی در این کشور هم، میراثی از همان هرجومرجها دانسته میشوند.