یک دوشیزه جوان یک سال میشود که جوانان دختر و پسر را در کابل رقص عرفانی سماع آموزش میدهد.
فهیمه میرزیی که این رقص را بهگونۀ خود آموز، آخوخته است با گروه بیست نفریش تلاش دارد که ارزشهای عرفانی و معنونی برجامانده از خداوندگار بلخ را، زنده سازد.
با کف یک دست به آسمان و کف دست دیگر رو به زمین، در یک حلقه با آرامش کامل آهسته آهسته به چرخیدن میآیند. حرکتهایی که به عقیده صوفیان و عارفیان، ایجاد گونهیی از رابطه میان عارف و پروردگاه در آسمان است.
فهیمه میرزایی، آموزگار رقص سماع در این باره میگوید: "خودم کنجکاو بودم که دربارۀ این رقص بیشتر بدانم. اجراهای گونهگونی از این رقص را در انترنت جستوجو میکردم. اطلاعات خود را در این باره افزودم و کتابهای بسیاری را دربارۀ مولانا و رقص سماع خواندم. به همین شیوه دست کم به الفبایی رقص سماع پیبردم."
فهمیدن همۀ حرکتهای این رقص پیچیده و دشوار است، مگر این که دانش عرفانی داشته باشید.
احمد آرش کریمی، رقص آموز درباره میگوید: "مولانا و یادهای مولانا در افغانستان به باد فراموشی سپرده شدهاست. متأسفانه از تمام زندهگی مولانا تمامی کشورهای دیگری همچون ترکیه که در آن کشور مولانا فوت کردهاست، گرامی میدارند و نیز ایران و ما میخواهیم که همین یادهای به جا مانده ازمولانا را در افغانستان نیز، گرامی بداریم."
اما امروز این گروه بیست نفری استند که آهسته و استوار، اما برای یک هدف بزرگ قدم برداشتهاند.
حتا اگر دربارۀ مولانا آشنایی چندانی نداشته باشید و از صوفیگری چیزی ندانید، بازهم تماشایی رقص سماع شما را زیر تأثیر قرار میدهد.
داستان رقص سماع، داستان رشد معنوی و روحی است. رشدی که به باور صوفیان و عارفان آنان را نزدیک و نزدیک تر به خداوند میکند.
حمیده صداقت، رقص آموز میگوید: "از طریق این رقص، من احساس میکنم به خدای خود نزدیک تر میشوم و احساس آرامش درونی پیدا میکنم."
در پایان رقص در نوعی از سکوت یا مراقبه فرو میروند و به باور عرفان شناسان مرحلهیی از شناخت خویشتن است.