Skip to main content
تازه‌ترین خبرها
Thumbnail

آیا افغانستان عراق دوم می شود؟

در دسمبر سال ۲۰۱۱، تعداد زیاد از عراقی ها به روی سرک ها آمدند تا خروج نیروهای خارجی، نیروهای را که نیروهای اشغال کننده می گفتند را جشن بگیرند. اما، چیزی را که آنها نمی دانستند این بود که فقط سه سال بعد از خروج نیروهای امریکایی، کشورشان شاهد جنگ های داخلی فرقه ای وحشیانه می شود که باعث کشته شدن تعداد زیاد از غیر نظامیان در مدت خیلی کم، می شود.

آغاز گروه افراطی دولت اسلامی عراق و سوریه (آی. اس. آی. اس) باعث سقوط دوم بزرگترین شهر عراق، موصل شده است، و باعث سقوط بسیاری شهرهای دیگر در ولایت انبر شده است. شبه نظامیان آی. اس. آی. اس. در حال حاظر مناطق مرزی سوریه را تحت کنترول دارند و هدف دارند تا یک دولت اسلامی در سوریه، عراق و پیشتر از آن ایجاد کنند.

وقتی که آخرین سربازان امریکایی از کویت گذشتند، رییس جمهور اوباما به طور رسمی پایان جنگ عراق را اعلان کرد و اشتغال امریکا را در آن ملت "پیروز" خواند. با پایان تدریجی اشتغال امریکا در عراق، اوباما فیصله کرد تا بر منابع نظامی اش در افغانستان تمرکز کند و افزایش نیروهای نظامی را در سال ۲۰۰۸ فرمان داد. قسمیکه تاریخ نشان می دهد، هیچ یک از این استراتیژی ها کار نکرده است.

هدف اساسی اشتغال امریکا، پایان دادن یک دکتاتوری بی رحم، صدام حسین بود، کسی که گفته می شد مقصد داشت تا سلاح هسته ای نیز بدست بیاورد. خلا قدرت بعد از صدام حسین، با کمک امریکا توسط یک دولت شیه آلوده به فساد تحت رهبری نُخست وزیر نور المالکی، ایجاد شد. رژیمی که به قدرت آمد، به طور آشکار از سیاست های ایران و گروه های به حاشیه رانده شده سنی حمایت کرد. از طرف دیگر در افغانستان، استراتیژی امریکا ساده بود، استفاده از قوا برای از هم ریختن طالبان بود. این هدف هم به مشکل بدست آمد، و نتیجه دقیق همه ای این سال های امریکا در افغانستان، دفتر رسمی طالبان در قطر بود و در حالیکه امریکایی ها می گویند که هیچگاه با دهشت افگنان مذاکره نمی کنند، اما پنج مقام بلند پایه طالبان را از زندان گوانتانامو آزاد کردند.

حالات افغاستان شاید مشابه به عراق نباشد. اما، اگر دولت آینده افغانستان، پیمان امنیتی دوجانبه را با امریکا امضا نکند، و امریکا قوای خود را در سال ۲۰۱۶ از افغانستان بیرون کند، امکان این که افغانستان شاید شرایط جنگ داخلی را که عراق تجربه کرده، تجربه کند. برخلاف، نُخست وزیر مالکی، رییس جمهور افغانستان، حامد کرزی، توانست تا یک دولت تشکیل بدهد که شامل شخصیت های جهادی اسبق و کارگزاران قدرت باشد، اما در تلاش شمولیت سیاسی، رییس جمهور کرزی نتوانست تا توجه به ملت سازی و تشکیل یک دولت مترقی بکند.

بدون شک، استراتیژی قدرت مشترک کرزی برای ایجاد یک دولت شامل باعث تقویه شبکه های حمایوی و قوم پرستی شد و در نهایت، باعث پایان هو نوع امید برای ساخت یک دولت وظیفه ای شد.

بدون هیچ نوع نهاد دولتی مستحکم در جا و یک فضای سیاسی که بر اساس شناخت و طرفداری بود، افغانستان منحیث یک ملت، به خطر شدید تکه تکه شدن قومی، روبرو است. انتخابات سال ۲۰۱۴ منحیث یک مثال بسیار واضح بوده می تواند، طوری که خط های قومی بسیار واضح تر می شوند و هیچ نوع راهکرد برای یک دولت فراگیر به پیش گرفته نمی شود، چیزی که این درز ها را گسترش می دهد. و قسمی که تاریخ نشان می دهد، خشونت قومی همیشه یک خطر بسیار جدی برای جامعه افغانی بوده است.

در خلاصه، برای پیشگیری از هر نوع تضاد قومی در آینده، افغانها باید تجارب تلخ گذشته را به یاد بیاورند و پریشانی فعلی که در عراق جریان دارد، منحیث یک درس برای رهبران آینده کشور که نمی خواهند پیمان امنیتی را با ایالات متحده امضا کنند، بوده می تواند. افغانستان هنوز هم به وقت کافی ضرورت دارد تا به پای خود ایستاده شود، از نظر استراتیژیکی، این برای افغانستان بسیار مهم است تا همکاری استراتژیک دراز مدت با ایالات متحده داشته باشد. موجودیت قوای امریکا در افغانستان و کمک متداوم امریکا به افغانها کمک خواهد کرد و فرصت می دهد تا پایدار شوند. در آخر، چیزی که مهم است، زندگی شهروند افغان مطرح است.

نوشته شده توسط: میثم واحدی

رییس ارگان تحقیق و دفاع برای پیشرفت

آیا افغانستان عراق دوم می شود؟

در دسمبر سال ۲۰۱۱، تعداد زیاد از عراقی ها به روی سرک ها آمدند تا خروج نیروهای خارجی، نیروهای را که

Thumbnail

در دسمبر سال ۲۰۱۱، تعداد زیاد از عراقی ها به روی سرک ها آمدند تا خروج نیروهای خارجی، نیروهای را که نیروهای اشغال کننده می گفتند را جشن بگیرند. اما، چیزی را که آنها نمی دانستند این بود که فقط سه سال بعد از خروج نیروهای امریکایی، کشورشان شاهد جنگ های داخلی فرقه ای وحشیانه می شود که باعث کشته شدن تعداد زیاد از غیر نظامیان در مدت خیلی کم، می شود.

آغاز گروه افراطی دولت اسلامی عراق و سوریه (آی. اس. آی. اس) باعث سقوط دوم بزرگترین شهر عراق، موصل شده است، و باعث سقوط بسیاری شهرهای دیگر در ولایت انبر شده است. شبه نظامیان آی. اس. آی. اس. در حال حاظر مناطق مرزی سوریه را تحت کنترول دارند و هدف دارند تا یک دولت اسلامی در سوریه، عراق و پیشتر از آن ایجاد کنند.

وقتی که آخرین سربازان امریکایی از کویت گذشتند، رییس جمهور اوباما به طور رسمی پایان جنگ عراق را اعلان کرد و اشتغال امریکا را در آن ملت "پیروز" خواند. با پایان تدریجی اشتغال امریکا در عراق، اوباما فیصله کرد تا بر منابع نظامی اش در افغانستان تمرکز کند و افزایش نیروهای نظامی را در سال ۲۰۰۸ فرمان داد. قسمیکه تاریخ نشان می دهد، هیچ یک از این استراتیژی ها کار نکرده است.

هدف اساسی اشتغال امریکا، پایان دادن یک دکتاتوری بی رحم، صدام حسین بود، کسی که گفته می شد مقصد داشت تا سلاح هسته ای نیز بدست بیاورد. خلا قدرت بعد از صدام حسین، با کمک امریکا توسط یک دولت شیه آلوده به فساد تحت رهبری نُخست وزیر نور المالکی، ایجاد شد. رژیمی که به قدرت آمد، به طور آشکار از سیاست های ایران و گروه های به حاشیه رانده شده سنی حمایت کرد. از طرف دیگر در افغانستان، استراتیژی امریکا ساده بود، استفاده از قوا برای از هم ریختن طالبان بود. این هدف هم به مشکل بدست آمد، و نتیجه دقیق همه ای این سال های امریکا در افغانستان، دفتر رسمی طالبان در قطر بود و در حالیکه امریکایی ها می گویند که هیچگاه با دهشت افگنان مذاکره نمی کنند، اما پنج مقام بلند پایه طالبان را از زندان گوانتانامو آزاد کردند.

حالات افغاستان شاید مشابه به عراق نباشد. اما، اگر دولت آینده افغانستان، پیمان امنیتی دوجانبه را با امریکا امضا نکند، و امریکا قوای خود را در سال ۲۰۱۶ از افغانستان بیرون کند، امکان این که افغانستان شاید شرایط جنگ داخلی را که عراق تجربه کرده، تجربه کند. برخلاف، نُخست وزیر مالکی، رییس جمهور افغانستان، حامد کرزی، توانست تا یک دولت تشکیل بدهد که شامل شخصیت های جهادی اسبق و کارگزاران قدرت باشد، اما در تلاش شمولیت سیاسی، رییس جمهور کرزی نتوانست تا توجه به ملت سازی و تشکیل یک دولت مترقی بکند.

بدون شک، استراتیژی قدرت مشترک کرزی برای ایجاد یک دولت شامل باعث تقویه شبکه های حمایوی و قوم پرستی شد و در نهایت، باعث پایان هو نوع امید برای ساخت یک دولت وظیفه ای شد.

بدون هیچ نوع نهاد دولتی مستحکم در جا و یک فضای سیاسی که بر اساس شناخت و طرفداری بود، افغانستان منحیث یک ملت، به خطر شدید تکه تکه شدن قومی، روبرو است. انتخابات سال ۲۰۱۴ منحیث یک مثال بسیار واضح بوده می تواند، طوری که خط های قومی بسیار واضح تر می شوند و هیچ نوع راهکرد برای یک دولت فراگیر به پیش گرفته نمی شود، چیزی که این درز ها را گسترش می دهد. و قسمی که تاریخ نشان می دهد، خشونت قومی همیشه یک خطر بسیار جدی برای جامعه افغانی بوده است.

در خلاصه، برای پیشگیری از هر نوع تضاد قومی در آینده، افغانها باید تجارب تلخ گذشته را به یاد بیاورند و پریشانی فعلی که در عراق جریان دارد، منحیث یک درس برای رهبران آینده کشور که نمی خواهند پیمان امنیتی را با ایالات متحده امضا کنند، بوده می تواند. افغانستان هنوز هم به وقت کافی ضرورت دارد تا به پای خود ایستاده شود، از نظر استراتیژیکی، این برای افغانستان بسیار مهم است تا همکاری استراتژیک دراز مدت با ایالات متحده داشته باشد. موجودیت قوای امریکا در افغانستان و کمک متداوم امریکا به افغانها کمک خواهد کرد و فرصت می دهد تا پایدار شوند. در آخر، چیزی که مهم است، زندگی شهروند افغان مطرح است.

نوشته شده توسط: میثم واحدی

رییس ارگان تحقیق و دفاع برای پیشرفت

هم‌رسانی کنید

دیدگاه تان در این باره