Skip to main content
تازه‌ترین خبرها
تصویر بندانگشتی

آیندهٔ صلح افغانستان

از طالبان همواره دعوت شده است که به نظام سیاسی پس از بن (۲۰۰۱) بپیوندند و به جای جنگ، در میدان انتخابات با نیروهای سیاسی دیگر رقابت کنند، اما این پیشنهاد همواره از سوی این گروه رد شده است. پس از اغاز گفت‌وگوهای امریکا-طالبان درسپتمبر(۲۰۱۸)، یکبار دیگر مسئلهٔ حل سیاسی جنگ افغانستان، به گفتمان اصلی سیاست این کشور مبدل شده است.

به قول جان بولتون در کتابِ "اتاق حوادث (The  Room Where it Happened) عجله و تصمیم" ترمپ مبنی بر خروج سربازان امریکایی از افغانستان و ارادۀ طرف های منازعهٔ این کشور خوشبینی و نگرانی را در پیوند به گفت‌وگوهای صلح افغانستان ایجاد کرده است، اما این فرایند هنوزهم با ابهام و پرسش های جدی روبرو است؛ اینکه نظم سیاسی پس از گفت‌وگوهای بین الافغانی چگونه خواهد بود؟ آیندهٔ دست آوردهای دو دههٔ اخیر چی خواهد شد؟ و دورنمای صلح افغانستان چگونه خواهد بود؟ در این یاد داشت به فراز و فرودها و فرایند صلح افغانستان پرداخته شده و تلاش شده است تا از دورنمای صلح افغانستان تصویر واضح تر ارائه شود.

گذشتۀ صلح با طالبان با مرور ادبیات صلح افغانستان و بررسی پژوهش‌های انجام شده در این زمینه، دیده می‌شود که فرایند صلح افغانستان تا کنون سه مرحله را گذرانیده است.

موافقتنامه شاه ولی کوت

مرحله اول تلاش‌های صلح افغانستان که معروف به موافقنامهٔ شاه ولی کوت کندهار است، در سال (۱۳۸۰) آغاز و در سال (۱۳۸۶) پایان یافت. این مرحله تلاش های صلح به نتیجهٔ  مؤثر میان طرف های منازعه نه انجامید.

تلاش‌های بی فرجام صلح

مرحلهٔ دوم فرآیند صلح افغانستان از سال (۱۳۸۷) آغاز و تا اواخر (۱۳۹۲) ادامه میابد. در این دور با انجام گفت‌وگوهای متعدد در کشورهای مختلف برخی ابتکارها صورت می‌گیرد؛ برگزاری جرگه مشورتی صلح (۱۳۸۹)، ایجاد شورای عالی صلح در(۱۳۸۹)، ترور استاد برهان الدین ربانی رییس شورای عالی صلح و بستن دفتر سیاسی طالبان درقطر (۱۳۹۲) از اتفاق‌های درشت این مرحله است.

پروسۀ صلح قطر

مرحله سوم، با روی کار امدن حکومت وحدت ملی در (۱۳۹۳) آغاز می شود و تا اکنون ادامه دارد. در این مرحله نیز گفت‌وگوهای متعدد میان طالبان و حکومت افغانستان برگذار شد؛ کنفرانس کابل و اعلام برنامه صلح اشرف غنی (۱۳۹۶)، آتش بس سه روزه میان طرف ها(۱۳۹۷)، گماشته شدن زلمی خلیلزاد در(۱۳۹۷) و  امضای موافقتنامه صلح میان امریکا-طالبان در (۲۹ فبروری) از اتفاق های مهم این مرحله شمرده می شوند. پروسهٔ قطر و گفت‌وگو میان طالبان و امریکا شامل دو مرحله است؛ اول، گفت‌وگو با امریکا و متحدانش که منجر به امضا توافقنامه ( ۲۹فبروی) شد. دوم، گفت‌وگوهای "بین الافغانی" -قرار بود در(۱۰ مارچ) بر گذار شود که نشد- و با گذشت بییشتر از یک ماه از ایجاد شورای عالی مصالحه تا هنوزسرنوشت این گفت‌وگوها معلوم نیست.

سه تجربۀ صلح

بعد از نیمهٔ قرن بیستم، بیشتر جنگ ها با گفت‌وگوهای سیاسی حل شده است. از طرفی، پس از( ۱۹۴۵)، ۵۵ معاهده صلح در کشور های مختلف از سوی طرف های منازعه امضا شده و بیشتر این معاهدات به صلح کامل یا نسبی در این کشورها انجامیده است. از منظر دکترین رزم و سیاست پایان منازعه افغانستان راه نظامی ندارد و راه حل سیاسی یگانه راه است. در ذیل به سه تجربه صلح که دورنمایی فرایند صلح افغانستان با آن روبرو خواهد بود، مختصراً اشاره می شود:

۱.  یکی از تجارب نسبتاً موفق توافق صلح کشور کلمبیا است. دولت کلمبیا پس ۵۰ سال جنگ و چهار سال گفت‌وگو با نیرو های مسلح انقلابی کلمبیا در(۲۰۱۶) موفق به امضا توافق صلح شد. شورشیان کلمبیایی سلاح های شان را به زمین گذاشتند. توافق صلح کلمبیا پایان جنگ نیم قرن را در این کشور رقم زد.

۲.  لبنان تجربهٔ دیگر است. جنگ خانمان سوز داخلی لبنان در(۱۹۷۵) آغاز شد و با امضای "توافق طائف" در(۱۹۸۹) پایان یافت.این توافق باعث تقسیم قدرت میان گروه های عمدهٔ مذهبی: سنی، شیعه، دروزی و مسیحی در لبنان شده و توافق صلح در لبنان باعث پایان جنگ در این کشور شد؛

۳. تجربه سومی صلح، ویتنام جنوبی است. توافق صلح پاریس در (۱۹۷۳) باعث پایان حضور نظامی امریکا در ویتنام جنوبی شد؛ اما ویتنام شمالی یکباره دست به نقض شرایط توافق صلح زد و دو سال بعد، دولت ضعیف ویتنام جنوبی را با یک حمله برق آسا تصرف کرد. متحدان باقی مانده امریکا در این کشور مجبور به فرار شدند و توافق صلح به پایان جنگ در این کشور نه انجامید.
با این وضع، دورنمای صلح افغانستان با توجه به تجارب صلح کلمبیا و لبنان که از نمونه های نسبتاً موفق است می تواند روبرو شود. اما فراموش نشود که هر توافقی سیاسی به صلح نمی انجامد. خروج امریکا از ویتنام پس از امضا توافق صلح، باعث ختم جنگ در این کشور نشد. اما بعد از نتیجه بخش بودن گفت‌وگوهای" بین الافغانی" دو سناریو در پیوند به فرایند صلح افغانستان محتمل تربنظر می رسد:

۱.  مشارکت سیاسی در قدرت: طالبان با توجه امضا توافقنامه صلح با امریکا و امتیاز های داده شده، علاقهٔ به مشارکت در قدرت با حکومت کنونی را ندارد. مطالعات حوزه منازعات نشان می دهد که گروه های شورشی دستکم در سه حالت حاضر به مشارکت با طرف منازعه نمی شوند:
الف- ایدیولوژی امارتی. طالبان به عنوان یک گروه ایدیولوژیک در پی ایجاد امارت اسلامی در افغانستان استند. این گروه با لیبرال دیموکراسی و ارزش‌هایی چون، حقوق بشر، برابری جنسیتی زنان، آزادی رسانه‌ها و برابری در برابر قانون میانۀ خوبی ندارند. مبارزه نزدیک به دو دههٔ این گروه نشان داده است که انان از ایدیولوژی شان دست بردار نیستند. پیوستن طالبان با نظام برابر با ارزش ها لیبرال دیموکراسی به معنای زیر پرسش بردن مبارزه نزدیک به دو دهه این گروه و فلسفهٔ وجودی خویشتن است.

ب- منابع مالی. طالبان از لحاظ منابع مالی به تمویل کننده گان خارجی و اقتصاد جرمی چون، قاچاق مواد مخدر، استخراج منابع معدنی و... است .بناً، ادامه جنگ برای این گروه دشوار نیست.
ج- وضعیت بن بست. درهمین حال، برای گروه های شورشی وضعیت بن بست در منازعه منفعت آفرین است. از طرفی، این گروه منافع تمویل کننده گان (جیو پالیتیک، جیوایکانومیک و استراتیژیک) را نیز تأمین می کند. بناً، بنظر می رسد که این گروه نیاز به شامل شدن در کیک قدرت با حکومت کنونی را ندارد.

۲. حکومت موقت: طالبان پس از قیام دوم (۱۳۸۱) وپیشروی‎های طالبان در سال‎های (۱۳۸۸/۱۳۸۹) به ایجاد حکومت موقت علاقه نشان داده اند. اما ایجاد اداره موقت، از طرف حکومت کنونی پذیرفتنی بنظر نمی‎رسد. حکومت افغانستان در پی تطبیق مدل معاهده صلح گلبدین حکمتیار با طالبان است، چیزی که از سوی طالبان رد شده است. طالبان از پیش ادعای پیروزی را دارند و این گروه حتی حکومت افغانستان را به عنوان یک طرف رسمی نمی شناسد.

با این حال، برای رسیدن به صلح پایدار در افغانستان، میان طرف های منازعه و ستیز حداقل بر دو مورد اتفاق نظر لازم است. یک- بن بست نظامی: به این معنا که طرف‎های منازعه به این نتیجه رسیده باشند که جنگ راه حل نیست و هیچ طرفی برندهٔ آن نخواهد بود. دو- قصد صلح: پس از بن بست نظامی، طرف های جنگ، قصد واقعی برای پایان دادن جنگ را داشته باشند. ظاهراً دیده می شود که میان مثلث جنگ افغانستان (طالبان، امریکا و افغانستان) حد اقل بر هر دو مورد اتفاق نظر وجود دارد.
 
بنابر این، با در کنار هم قرار دادن رویدادهای گذشته و تجارب جهانی صلح دو احتمال؛ مشارکت طالبان در قدرت سیاسی و حکومت مؤقت و دیگردیسی نظم سیاسی آینده افغانستان، محتمل تر است (مدل کلمبا و لبنان). اما در صورت نتیجه بخش نبودن گفت‌وگوهای بین الافغانی سناریوی سومی که عبارت از ادامه جنگ در افغانستان است (نمونۀ ویتنام)، اتفاق خواهد افتاد.

 

 

همه می‌توانند نوشته‌هایی که استوار بر واقعیت‌ها است را به طلوع‌نیوز بفرستند تا در بخش "دیدگاه شما" به نشر برسد. 

دیدگاه‌ها در این مقاله از سوی طلوع‌نیوز تأیید یا شریک ساخته نمی‌شوند. نویسنده‌گان مقاله‌ها برای درست بودن معلومات در مقاله شان مسوول استند و اگر معلومات شان نادرست بود، تصحیصی در آن نوشته اضافه خواهد شد.

آیندهٔ صلح افغانستان

جاوید جاوید می‌نویسد که برای رسیدن به صلح پایدار در افغانستان نیاز است تا طرف‌های درگیر باید به این نتیجه برسند که جنگ راه حل نیست. 

تصویر بندانگشتی

از طالبان همواره دعوت شده است که به نظام سیاسی پس از بن (۲۰۰۱) بپیوندند و به جای جنگ، در میدان انتخابات با نیروهای سیاسی دیگر رقابت کنند، اما این پیشنهاد همواره از سوی این گروه رد شده است. پس از اغاز گفت‌وگوهای امریکا-طالبان درسپتمبر(۲۰۱۸)، یکبار دیگر مسئلهٔ حل سیاسی جنگ افغانستان، به گفتمان اصلی سیاست این کشور مبدل شده است.

به قول جان بولتون در کتابِ "اتاق حوادث (The  Room Where it Happened) عجله و تصمیم" ترمپ مبنی بر خروج سربازان امریکایی از افغانستان و ارادۀ طرف های منازعهٔ این کشور خوشبینی و نگرانی را در پیوند به گفت‌وگوهای صلح افغانستان ایجاد کرده است، اما این فرایند هنوزهم با ابهام و پرسش های جدی روبرو است؛ اینکه نظم سیاسی پس از گفت‌وگوهای بین الافغانی چگونه خواهد بود؟ آیندهٔ دست آوردهای دو دههٔ اخیر چی خواهد شد؟ و دورنمای صلح افغانستان چگونه خواهد بود؟ در این یاد داشت به فراز و فرودها و فرایند صلح افغانستان پرداخته شده و تلاش شده است تا از دورنمای صلح افغانستان تصویر واضح تر ارائه شود.

گذشتۀ صلح با طالبان با مرور ادبیات صلح افغانستان و بررسی پژوهش‌های انجام شده در این زمینه، دیده می‌شود که فرایند صلح افغانستان تا کنون سه مرحله را گذرانیده است.

موافقتنامه شاه ولی کوت

مرحله اول تلاش‌های صلح افغانستان که معروف به موافقنامهٔ شاه ولی کوت کندهار است، در سال (۱۳۸۰) آغاز و در سال (۱۳۸۶) پایان یافت. این مرحله تلاش های صلح به نتیجهٔ  مؤثر میان طرف های منازعه نه انجامید.

تلاش‌های بی فرجام صلح

مرحلهٔ دوم فرآیند صلح افغانستان از سال (۱۳۸۷) آغاز و تا اواخر (۱۳۹۲) ادامه میابد. در این دور با انجام گفت‌وگوهای متعدد در کشورهای مختلف برخی ابتکارها صورت می‌گیرد؛ برگزاری جرگه مشورتی صلح (۱۳۸۹)، ایجاد شورای عالی صلح در(۱۳۸۹)، ترور استاد برهان الدین ربانی رییس شورای عالی صلح و بستن دفتر سیاسی طالبان درقطر (۱۳۹۲) از اتفاق‌های درشت این مرحله است.

پروسۀ صلح قطر

مرحله سوم، با روی کار امدن حکومت وحدت ملی در (۱۳۹۳) آغاز می شود و تا اکنون ادامه دارد. در این مرحله نیز گفت‌وگوهای متعدد میان طالبان و حکومت افغانستان برگذار شد؛ کنفرانس کابل و اعلام برنامه صلح اشرف غنی (۱۳۹۶)، آتش بس سه روزه میان طرف ها(۱۳۹۷)، گماشته شدن زلمی خلیلزاد در(۱۳۹۷) و  امضای موافقتنامه صلح میان امریکا-طالبان در (۲۹ فبروری) از اتفاق های مهم این مرحله شمرده می شوند. پروسهٔ قطر و گفت‌وگو میان طالبان و امریکا شامل دو مرحله است؛ اول، گفت‌وگو با امریکا و متحدانش که منجر به امضا توافقنامه ( ۲۹فبروی) شد. دوم، گفت‌وگوهای "بین الافغانی" -قرار بود در(۱۰ مارچ) بر گذار شود که نشد- و با گذشت بییشتر از یک ماه از ایجاد شورای عالی مصالحه تا هنوزسرنوشت این گفت‌وگوها معلوم نیست.

سه تجربۀ صلح

بعد از نیمهٔ قرن بیستم، بیشتر جنگ ها با گفت‌وگوهای سیاسی حل شده است. از طرفی، پس از( ۱۹۴۵)، ۵۵ معاهده صلح در کشور های مختلف از سوی طرف های منازعه امضا شده و بیشتر این معاهدات به صلح کامل یا نسبی در این کشورها انجامیده است. از منظر دکترین رزم و سیاست پایان منازعه افغانستان راه نظامی ندارد و راه حل سیاسی یگانه راه است. در ذیل به سه تجربه صلح که دورنمایی فرایند صلح افغانستان با آن روبرو خواهد بود، مختصراً اشاره می شود:

۱.  یکی از تجارب نسبتاً موفق توافق صلح کشور کلمبیا است. دولت کلمبیا پس ۵۰ سال جنگ و چهار سال گفت‌وگو با نیرو های مسلح انقلابی کلمبیا در(۲۰۱۶) موفق به امضا توافق صلح شد. شورشیان کلمبیایی سلاح های شان را به زمین گذاشتند. توافق صلح کلمبیا پایان جنگ نیم قرن را در این کشور رقم زد.

۲.  لبنان تجربهٔ دیگر است. جنگ خانمان سوز داخلی لبنان در(۱۹۷۵) آغاز شد و با امضای "توافق طائف" در(۱۹۸۹) پایان یافت.این توافق باعث تقسیم قدرت میان گروه های عمدهٔ مذهبی: سنی، شیعه، دروزی و مسیحی در لبنان شده و توافق صلح در لبنان باعث پایان جنگ در این کشور شد؛

۳. تجربه سومی صلح، ویتنام جنوبی است. توافق صلح پاریس در (۱۹۷۳) باعث پایان حضور نظامی امریکا در ویتنام جنوبی شد؛ اما ویتنام شمالی یکباره دست به نقض شرایط توافق صلح زد و دو سال بعد، دولت ضعیف ویتنام جنوبی را با یک حمله برق آسا تصرف کرد. متحدان باقی مانده امریکا در این کشور مجبور به فرار شدند و توافق صلح به پایان جنگ در این کشور نه انجامید.
با این وضع، دورنمای صلح افغانستان با توجه به تجارب صلح کلمبیا و لبنان که از نمونه های نسبتاً موفق است می تواند روبرو شود. اما فراموش نشود که هر توافقی سیاسی به صلح نمی انجامد. خروج امریکا از ویتنام پس از امضا توافق صلح، باعث ختم جنگ در این کشور نشد. اما بعد از نتیجه بخش بودن گفت‌وگوهای" بین الافغانی" دو سناریو در پیوند به فرایند صلح افغانستان محتمل تربنظر می رسد:

۱.  مشارکت سیاسی در قدرت: طالبان با توجه امضا توافقنامه صلح با امریکا و امتیاز های داده شده، علاقهٔ به مشارکت در قدرت با حکومت کنونی را ندارد. مطالعات حوزه منازعات نشان می دهد که گروه های شورشی دستکم در سه حالت حاضر به مشارکت با طرف منازعه نمی شوند:
الف- ایدیولوژی امارتی. طالبان به عنوان یک گروه ایدیولوژیک در پی ایجاد امارت اسلامی در افغانستان استند. این گروه با لیبرال دیموکراسی و ارزش‌هایی چون، حقوق بشر، برابری جنسیتی زنان، آزادی رسانه‌ها و برابری در برابر قانون میانۀ خوبی ندارند. مبارزه نزدیک به دو دههٔ این گروه نشان داده است که انان از ایدیولوژی شان دست بردار نیستند. پیوستن طالبان با نظام برابر با ارزش ها لیبرال دیموکراسی به معنای زیر پرسش بردن مبارزه نزدیک به دو دهه این گروه و فلسفهٔ وجودی خویشتن است.

ب- منابع مالی. طالبان از لحاظ منابع مالی به تمویل کننده گان خارجی و اقتصاد جرمی چون، قاچاق مواد مخدر، استخراج منابع معدنی و... است .بناً، ادامه جنگ برای این گروه دشوار نیست.
ج- وضعیت بن بست. درهمین حال، برای گروه های شورشی وضعیت بن بست در منازعه منفعت آفرین است. از طرفی، این گروه منافع تمویل کننده گان (جیو پالیتیک، جیوایکانومیک و استراتیژیک) را نیز تأمین می کند. بناً، بنظر می رسد که این گروه نیاز به شامل شدن در کیک قدرت با حکومت کنونی را ندارد.

۲. حکومت موقت: طالبان پس از قیام دوم (۱۳۸۱) وپیشروی‎های طالبان در سال‎های (۱۳۸۸/۱۳۸۹) به ایجاد حکومت موقت علاقه نشان داده اند. اما ایجاد اداره موقت، از طرف حکومت کنونی پذیرفتنی بنظر نمی‎رسد. حکومت افغانستان در پی تطبیق مدل معاهده صلح گلبدین حکمتیار با طالبان است، چیزی که از سوی طالبان رد شده است. طالبان از پیش ادعای پیروزی را دارند و این گروه حتی حکومت افغانستان را به عنوان یک طرف رسمی نمی شناسد.

با این حال، برای رسیدن به صلح پایدار در افغانستان، میان طرف های منازعه و ستیز حداقل بر دو مورد اتفاق نظر لازم است. یک- بن بست نظامی: به این معنا که طرف‎های منازعه به این نتیجه رسیده باشند که جنگ راه حل نیست و هیچ طرفی برندهٔ آن نخواهد بود. دو- قصد صلح: پس از بن بست نظامی، طرف های جنگ، قصد واقعی برای پایان دادن جنگ را داشته باشند. ظاهراً دیده می شود که میان مثلث جنگ افغانستان (طالبان، امریکا و افغانستان) حد اقل بر هر دو مورد اتفاق نظر وجود دارد.
 
بنابر این، با در کنار هم قرار دادن رویدادهای گذشته و تجارب جهانی صلح دو احتمال؛ مشارکت طالبان در قدرت سیاسی و حکومت مؤقت و دیگردیسی نظم سیاسی آینده افغانستان، محتمل تر است (مدل کلمبا و لبنان). اما در صورت نتیجه بخش نبودن گفت‌وگوهای بین الافغانی سناریوی سومی که عبارت از ادامه جنگ در افغانستان است (نمونۀ ویتنام)، اتفاق خواهد افتاد.

 

 

همه می‌توانند نوشته‌هایی که استوار بر واقعیت‌ها است را به طلوع‌نیوز بفرستند تا در بخش "دیدگاه شما" به نشر برسد. 

دیدگاه‌ها در این مقاله از سوی طلوع‌نیوز تأیید یا شریک ساخته نمی‌شوند. نویسنده‌گان مقاله‌ها برای درست بودن معلومات در مقاله شان مسوول استند و اگر معلومات شان نادرست بود، تصحیصی در آن نوشته اضافه خواهد شد.

هم‌رسانی کنید

دیدگاه تان در این باره