کابل افغانستان- اگر من این جسارت را داشتم که یادداشتی به رییسجمهور بنویسم، شاید به وی چنین میگفتم: به مردم تان صراحتا بگویید که منتظر کمک دیگران نباشند. آنها نمیتوانند به کمکهای خارجی اتکاء کنند. به شهروندان خویش توصیه نمایید تا نقش فعال و سازندۀ را در راستای برقراری صلح در افغانستان از خود به نمایش بگذارند. به آنها ابلاغ کنید که آنان میتوانند این کار را به درستی انجام دهند. به آنها همچنان بازگو کنید که حکومت در این روند آنها را یاری خواهد کرد.
رهبران سیاسی افغانستان، نخبگان تحصیل کرده و مردم وقت و انرژی زیادی را به خرچ داده اند تا جامعه جهانی آنان را برای تحقق این هدف که همانا رسیدن به صلح است یاری کند.
زمانی که رهبران ما به طور مداوم اصرار می ورزند که افغانستان به کمکهای بیشتر خارجی و پول نیازمند است، چنین حسی به نحوی بالای روحیه مردم ما بافته می شود.
رییسجمهور غنی در خطابه اش در جمعی از مردم در ولایت پکتیکا صریحا اعلام کرد که وی رهبران جهان را متقاعد ساخته است که جنگ افغانستان یک پروژه خارجی بوده و یافتن چاره برای آن نیازمند راه حلهای خارجی است. از این سخنان میتوان استدلال کرد که وی می خواهد بگوید که جهان می تواند مارا نجات دهد.
اما این نوع اظهارات شاید میتوان از زبانی سیاست مداری توقع کرد که وی در حال مبارزه برای احراز بست ریاست جمهوری باشد. ما از یک رییسجمهور با تجربه انتظار یک رهبری قوی را داریم که بتواند شهروندان خویش را روحیه افتخار و مالک بودن کشور شان را بدهد.
صلح نمیتواند از بیرون مرزها بیاید، صلح باید از میان روستاهای افغانستان نشعت بگیرد. هرچند، جلب نمودن همدردیها در سطح بین المللی میتواند افغانهای خسته از جنگ را موقتا به یک آرامش نسبی برساند، ما تکیه کردن به کمکهای خارجی یک ماموریت احمقانه است.
رییسجمهور افغانستان میتواند از والتر لیپمن خبرنگار مشهور امریکایی قرن بیست رهنمود بگیرد که اظهار داشت یک رهبر خوب کسی است که به مردم خود میگوید مسولیتهای شما چیست.
این نکات را باید وی به مردم خود بازگو نماید:
اگر از بعد تاریخی به این قضیه نگاه کنیم، قوانین قبایلی در افغانستان اساس دستور بوده است. برای قرنها، قبایل قومی فقط برای خودشان فریاد زدند، برای حراست از صلح و برای حفاظت از خاک شان، آنهم بدون تکیه کردن به ارتشهای بزرگ.
در دوران تهاجم شوری در دهه ۸۰ میلادی این همان روستا نشینان و مردم عام بودند که در برابر شوری مبارزه کردند و در نهایت پیروز میدان شدند. در جریان ۱۶ سال حضور امریکا در افغانستان، روستا نشینان و شهروندان در بسیاری مناطق کشور توانستند از چمن شان بدون کدام کمک خارجی دفاع نمایند.
در ولسوالی اورگون ولایت پکتیکا، حکومت شهروندی توانست از نفوذ طالبان جلوگیری به عمل آورد.
در اواخر دهه ۸۰، طالبان توانستند به گونه بسیار آسان کنترول افغانستان را به دست گیرند و تعهد نمودند که بهم ریختگیهای که مجاهدین آن به بار آورده بود را پاک نمایند. اما مدت زیادی میگذرد که آنان حمایت مردمی را از دست دادند و آنهم زمانی که هویدا شد که آنان نوکران خارجی استند و کدام برنامۀ برای افغانستان نداشته و در پی بی ثبات ساختن حکومت انتخابی غنی و عبدالله عبدالله استند.
غنی باید وقتی زیادی برای پر کردن خلای به وجود آمده میان حکومت و مردش صرف کند. بخاطرکه حمایت مردم کلید اساسی برای رسیدن به صلح و آینده خودش پنداشته می شود.
در سال ۱۹۹۶، یک دهه قبل از آن طالبان به حیث یک سازمان تروریستی اعلام گردیده بود، در آن زمان یک هیئتی از گروه طالبان در شهر سندیاگو در ایالات کالیفورنیا بسر می برد تا کمک افغانهای امریکایی تبار را جلب نماید و از آنان درخواست نماید که از کنگره ایالات متحده بخواهند که طالبان را به رسمیت بشناسند. پدر من که یک مامور ملکی بازنشسته بود پرسید که آیان طالبان حمایت مردمی را با خود دارند. "اگر دارند" وی گفت، "پس آنها به کمک ما نیاز ندارند" تا امروز، حرفهای که پدرم زد مناسب به نظر می رسد.
با توجه به اهمیت مشارکت مردم، وزارت دفاع ایالات متحده تصمیم گرفته است تا افراد ملکی بیتشری را استخدام نماید تا آنان تحت فرماندهی ارتش افغانستان برای تامین امنیت بعضی مناطق کار نمایند. این تصمیم از سوی افسران ارتش افغانستان به گرمی استقبال شده است.
یک جنرال پیشین ارتش افغانستان در این باره به طلوع نیوز چنین گفته است:"فرستادن سربازان در هر ولسوالی با قوانین و نورمهای ساختار ارتش مغایرت دارد...به جای آن، پولیس محلی به همکاری مردم باید مسولیت تامین امنیت برای مردم را به عهده بگیرند و ارتش باید تنها در اوضاع اظطراری وارد عمل شود."
ایشان درست فرموده اند، اما توقع که هموار انتظار می رود این است که حکومت باید در همه حالات و همه وقت محافظ تاسیسات شخصی و دولتی باشد. این وقتی روشن می شود که ما شاهد حادثاتی چون حمله گروه داعش بر یک مسجد شیعیان در کابل که منجر به کشته شدن بیست تن گردید می شویم.
حکومت نمیتواند به ارتش دستور دهد که مکتبها، دکانها و مسجدها حفاظت کند. من به افغان ها توصیه می نمایم تا گروهی از داوطلبان را برای کار کردن با نهادهای امنیتی بگمارد مثل (داوطلبان مسؤل) که مشابه به گروه اسکاوت امریکایی استند. آنان می توانند در کنار نیروهای امنیتی کار کنند و در سرک ها، مرزها گشت زنی نموده و تامین امنیت کنند.
سیاست انتظار از خارجی و حکومتهای محلی و بعد وارد نمودن اتهام ناکارایی به آنان بخاطر ناکامی شان هیچ سودی به همراه نخواهد داشت. این چنین سیاست فقط میتواند وابستگیهای مان را به بیشتر سازد و راه کشور را برای رسیدن به صلح دشوار نماید.
انتظار کشیدن برای صلح از کشورهای خارجی مرا به یاد نمایش سمیول باکیت زیر نام انتظار به گادومی اندازد که در آن بازیگران همه وقت شان را برای کسی انتظار می مانند که قرار نیست هیچگاه بیاید.
با منابع کم و قوای بشری حرفه ای نمیشود آسان باشد، اما این نمی تواند بهانه ای باشد برای حکومت افغانستان و شهروندان که از مسولیت های شان فرار کنند. در اخیر میخواهم به جمله ای کوتاهی از رییسجمهور فقید ایالات متحده امریکا جان اف کینیدی اشاره کنم که گفت:"منتظر نباشید که قرار است حکومت برای شما چه انجام دهد، بلکه از خود بپرسید که برای تان چه انجام داده می توانید.
دیدگاه تان در این باره