هنوز هم برنامههایش را در هشتسال کارش در رسانههای محلی میشنود و ستایشنامههایی را که در آن سالها گرفتهاست، با خودش دارد.
تحولات یک سال اخیر در کشور، ننگیالی نوری نظامی را از ادامۀ کار در رسانهها بازداشت و پس از کار در چند اداره محلی دولتی، در پاییز پارسال، خواست به کار در نهادهای دولتی در پایتخت رو آورد. یکی از کمیسیونهای مجلس نمایندهگان، جایی بود که ننگیالی برای دادن درخواست کار برگزید.
ننگیالی نوری نظامی، میافزاید: «من فقط از قانون امتیازات معلولین، رفتم آنجا مراجعه کردم. در اول موافقه کردند که باید کار بکنم. حالا که کارم به نقطه صفر رسیده، متأسفانه هفتماه میشود مرا آزار دادهاند.»
این جوان میگوید که هر هفته برای دنبال کردن کار استخدامش، از ولایت پروان به کابل میآید.
او برای اثبات تواناییهایش به دبیرخانۀ مجلس نمایندهگان، از جریان کارش با کامپیوتر هم ویدیویی تهیه کردهاست و به این دبیرخانه فرستادهاست: «گفته که این نابینا است و من از این نمیتوانم استفاده کنم. باز من وقتی ویدیو برایشان ارسال کردم از کارم، از فعالیتم، حالا بهانه گرفتهاند که بودجه نداریم.»
ما یکبار دیگر ننگیالی را با خودمان از پروان به کابل میآریم تا ببینیم در مجلس نمایندهگان، بر وی چه میگذرد؟
این جوان از ساعت هشت صبح تا پیش از چاشت، در به در میرود که اجازه رفتن را به دبیرخانه مجلس نمایندهگان بیابد؛ اما حتا کسی به تماسهایش پاسخ نمیدهد. تلاشهای ما هم برای گفتوگو در این باره با مسؤولان دبیرخانه مجلس، سرانجام رییس این دبیرخانه را وامیدارد که در یک پیام صوتی، بگوید که این جوان از آنان درخواست کار بالمقطع کرده است و مقرره موجود در این باره، اجازه استخدام یک نابینا را به آنان نمیدهد.
هرچند وزارت کار و امور اجتماعی در این باره، چیز دیگری میگوید.
عبدالفتاح احمدزی، سخنگوی وزارت کار و امور اجتماعی میگوید: «سه درصد افراد کارمندان ادارات باید افراد دارای معلولیت باشند و آنان باید کار بکنند؛ لیکن با تأسف که این ماده هنوز در بسیاری از ادارات تطبیق نشدهاست.»
منیژه رامزی، استاد دانشگاه نیز افزود: «کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت، تمام حقوق بنیادی و اساسی افراد دارای معلولیت را با زمینهها و فرصتهای برابر با سایر افراد جامعه تضمین میکند.»
یک هفتۀ دیگر بر سرگردانی هفتماهه ننگیالی نوری نظامی افزوده میشود. او که عضو یک خانواده سیزده نفری است، هنگامی که خُردسال بود، در انفجار ماینی که از جنگهای دهه هفتاد هجری خورشیدی در زادگاهش برجا مانده بود، با چندتن دیگر مجروج شد و یک چشمش را از دست داد؛ اما هنگامی که پزشکان، پارچهیی از ماین را که در چشم ننگیالی بند جا بود بیرون میکشیدند، بینایی چشم دیگر وی نیز از دست رفت.