Skip to main content
تازه‌ترین خبرها
تصویر بندانگشتی

بازتاب زنده‌گی یک چاپ انداز پرآوازه کشور

یک چاپ‌انداز مشهور پیشین کشور که در فلم معروف هندی «درماتما» نیز نقش بازی کرده بود، از چندسال بدین‌سو در بیماری بسر می‌برد.

عبدالخالق اندرابی که باشنده ولایت کندز است، از اوانی یاد می‌کند که کندز از امن‌ترین بخش‌های افغانستان بود و بسیاری‌ها، از داخل و بیرون کشور، برای دیدن زیبایی‌های این ولایت می‌آمدند.

وی می‌گوید که در سال‌های اخیر زنده گی‌اش، بدترین رویدادها را در کشور، به‌ویژه در کندز، گواه بوده است.

در کندز، پیر و جوان و حتا کودکان محله‌یی که عبدالخالق اندرابی در آن خانه دارد، وی را به نام «پهلوان عبدالخالق چاپ‌انداز» می‌شناسند.

او که در جوانی، در سوارکاری، شهره بخش‌هایی از افغانستان بود؛ اکنون تنها می‌تواند با کمک چوب‌دستی‌هایش، گاه‌گاهی برای دیدن یاران پیشینش، به رستورانتی در مرکز شهر کندز برود.

عبدالخالق هشتاد ساله که زاده ولسوالی اندراب بغلان است، در دهه چهل هجری - خورشیدی، از چاپ‌اندازان بنام بود و در این عرصه، بارها نشان‌ها و افتخاراتی را در داخل و بیرون از کشور به دست آورد.

خودش می‌گوید که سوارکاری را از نوجوانی و در بغلان آغاز کرد: «اول یک اسب از خودم بود که کم‌کم می‌دواندم. باز سر اسب خود که کمی فعال شدم، مردم مرا دیدند و مرا بردند به مرکز بغلان معرفی کردند.»

...و اما اوج شهرت عبدالخالق، به آن روزهای آغاز دهه پنجاه هجری - خورشیدی بر می‌گردد که شماری از دست‌اندرکاران سینمای هند، برای تهیه فلم معروف «درماتما» به افغانستان آمدند و برای ثبت این فلم، ولایت‌هایی چون بامیان و کندز را برگزیدند.

فلمی که شماری از هنرپیشه‌های شناخته‌شده «بالیوود» در آن زمان، چون «فیروزخان» و «هیما مالینی»، در آن نقش بازی می‌کردند.

عبدالخالق می‌گوید که او نیز، همانند شماری از شهروندان افغانستان، برای بازی‌گری در بخش‌هایی از این فلم برگزیده شد؛ اما نقش این چاپ‌انداز پیشین در این فلم، هنگامی برجسته شد که «دنی دنزونگپا» هنرپیشه شناخته‌شده هندی، باید در یک رقابت بزکشی حضور می‌یافت و 
چون این هنرپیشه در این رشته مهارت کافی نداشت، عبدالخالق هم‌چون «بدل» وی، این نقش را - در آن صحنه فلم - بازی کرد.

جریان ثبت این فلم و شب و روزهای به‌یاد ماندنی آن دوره، سال‌هاست که در برابر دیده‌گان عبدالخالق زنده استند: «هیمامالینی، فیروزخان و دنی هزاره، شب در کلوب می‌آمدند. دیگر در همان‌جا (دشت آبدان کندز) چیزی مردمی که بودند، شب غلتیده بودند. کسی نمی‌گفت که تو کجا میری، کجا میایی! این‌قدر آرامی بود. حالا هر روز نفر زده می‌شود در بین شهر و بازار، کی بود؟ آدم ناشناس بود!»

در درازای زنده‌گی، عبدالخالق سه‌بار عروسی کرده و هشت فرزند دختر و پسر دارد. او اکنون با تنها همسرش - که از بین سه زنش زنده مانده - و با چند فرزند و چند نواسه‌‌‌اش به‌سر می‌برد.

عبدالخالق که از دوره‌های دور پیش از جنگ‌ در افغانستان خاطرات خوش دارد و همواره از سوی حکومت‌های آن دوره‌ها ستوده شده بود، از نابسامانی‌هایی که در سال‌های نزدیک دیده، سخت رنجیده است.

او در این باره می‌گوید: «یک کارت در حکومت بند باشد و بروی، همراهت مستقیم گپ نمی‌زنند! رویش را آن‌سو می‌گیرد! چی رقم غریب گذران کند؟» 

یکی از دوستان قدیمی عبدالخالق که این روزها هم بیشتر با او می‌بیند، عبدالباقی نام دارد. عبدالباقی زمانی از ارباب‌های کندز بود و عبدالخالق به اسب‌های او رسیده‌گی می‌کرد؛ اما اکنون هردو، از اوضاع مالی خوبی برخوردار نیستند.    

با این‌هم، عبدالباقی تأکید می‌ورزد که همواره در حد توانش، به دوست قدیمی‌اش کمک کرده است.

او می‌گوید: «همان‌قدر که از دستم پوره شده، به خانواده عبدالخالق یگان کمک چیزی کرده‌ام. اما با این وضع چی می‌شود کرد؟ تقریباً نواسه و زن و بچه با این، از پنجاه - شصت نفر بالاست.»

چند دهه اخیر زنده‌گی برای عبدالخالق، با دلبسته‌گی به اثرهای برجامانده از دوره سوارکاری‌اش خلاصه شده است؛ چند قاب عکس در خانه، چند نشان افتخار که همواره در جیب دارد، چند ستایش‌نامه و چند نشریه قدیمی که قهرمانی‌های او را در سوارکاری بازتاب داده بودند.

کاغذ دیگری را هم پیش خود دارد که می‌گوید برایش بیشتر اهمیت دارد؛ کاغذی که در آن، «فیروزخان» چیزهایی را برایش به یادگار نوشته بود؛ هنرپیشه اصلی فلم «درماتما» که یک دهه پیش درگذشت.

بازتاب زنده‌گی یک چاپ انداز پرآوازه کشور

این چاپ انداز می‌گوید که در سال‌های اخیر زنده گی‌اش، بدترین رویدادها را در کشور، به‌ویژه در کندز، گواه بوده است.

تصویر بندانگشتی

یک چاپ‌انداز مشهور پیشین کشور که در فلم معروف هندی «درماتما» نیز نقش بازی کرده بود، از چندسال بدین‌سو در بیماری بسر می‌برد.

عبدالخالق اندرابی که باشنده ولایت کندز است، از اوانی یاد می‌کند که کندز از امن‌ترین بخش‌های افغانستان بود و بسیاری‌ها، از داخل و بیرون کشور، برای دیدن زیبایی‌های این ولایت می‌آمدند.

وی می‌گوید که در سال‌های اخیر زنده گی‌اش، بدترین رویدادها را در کشور، به‌ویژه در کندز، گواه بوده است.

در کندز، پیر و جوان و حتا کودکان محله‌یی که عبدالخالق اندرابی در آن خانه دارد، وی را به نام «پهلوان عبدالخالق چاپ‌انداز» می‌شناسند.

او که در جوانی، در سوارکاری، شهره بخش‌هایی از افغانستان بود؛ اکنون تنها می‌تواند با کمک چوب‌دستی‌هایش، گاه‌گاهی برای دیدن یاران پیشینش، به رستورانتی در مرکز شهر کندز برود.

عبدالخالق هشتاد ساله که زاده ولسوالی اندراب بغلان است، در دهه چهل هجری - خورشیدی، از چاپ‌اندازان بنام بود و در این عرصه، بارها نشان‌ها و افتخاراتی را در داخل و بیرون از کشور به دست آورد.

خودش می‌گوید که سوارکاری را از نوجوانی و در بغلان آغاز کرد: «اول یک اسب از خودم بود که کم‌کم می‌دواندم. باز سر اسب خود که کمی فعال شدم، مردم مرا دیدند و مرا بردند به مرکز بغلان معرفی کردند.»

...و اما اوج شهرت عبدالخالق، به آن روزهای آغاز دهه پنجاه هجری - خورشیدی بر می‌گردد که شماری از دست‌اندرکاران سینمای هند، برای تهیه فلم معروف «درماتما» به افغانستان آمدند و برای ثبت این فلم، ولایت‌هایی چون بامیان و کندز را برگزیدند.

فلمی که شماری از هنرپیشه‌های شناخته‌شده «بالیوود» در آن زمان، چون «فیروزخان» و «هیما مالینی»، در آن نقش بازی می‌کردند.

عبدالخالق می‌گوید که او نیز، همانند شماری از شهروندان افغانستان، برای بازی‌گری در بخش‌هایی از این فلم برگزیده شد؛ اما نقش این چاپ‌انداز پیشین در این فلم، هنگامی برجسته شد که «دنی دنزونگپا» هنرپیشه شناخته‌شده هندی، باید در یک رقابت بزکشی حضور می‌یافت و 
چون این هنرپیشه در این رشته مهارت کافی نداشت، عبدالخالق هم‌چون «بدل» وی، این نقش را - در آن صحنه فلم - بازی کرد.

جریان ثبت این فلم و شب و روزهای به‌یاد ماندنی آن دوره، سال‌هاست که در برابر دیده‌گان عبدالخالق زنده استند: «هیمامالینی، فیروزخان و دنی هزاره، شب در کلوب می‌آمدند. دیگر در همان‌جا (دشت آبدان کندز) چیزی مردمی که بودند، شب غلتیده بودند. کسی نمی‌گفت که تو کجا میری، کجا میایی! این‌قدر آرامی بود. حالا هر روز نفر زده می‌شود در بین شهر و بازار، کی بود؟ آدم ناشناس بود!»

در درازای زنده‌گی، عبدالخالق سه‌بار عروسی کرده و هشت فرزند دختر و پسر دارد. او اکنون با تنها همسرش - که از بین سه زنش زنده مانده - و با چند فرزند و چند نواسه‌‌‌اش به‌سر می‌برد.

عبدالخالق که از دوره‌های دور پیش از جنگ‌ در افغانستان خاطرات خوش دارد و همواره از سوی حکومت‌های آن دوره‌ها ستوده شده بود، از نابسامانی‌هایی که در سال‌های نزدیک دیده، سخت رنجیده است.

او در این باره می‌گوید: «یک کارت در حکومت بند باشد و بروی، همراهت مستقیم گپ نمی‌زنند! رویش را آن‌سو می‌گیرد! چی رقم غریب گذران کند؟» 

یکی از دوستان قدیمی عبدالخالق که این روزها هم بیشتر با او می‌بیند، عبدالباقی نام دارد. عبدالباقی زمانی از ارباب‌های کندز بود و عبدالخالق به اسب‌های او رسیده‌گی می‌کرد؛ اما اکنون هردو، از اوضاع مالی خوبی برخوردار نیستند.    

با این‌هم، عبدالباقی تأکید می‌ورزد که همواره در حد توانش، به دوست قدیمی‌اش کمک کرده است.

او می‌گوید: «همان‌قدر که از دستم پوره شده، به خانواده عبدالخالق یگان کمک چیزی کرده‌ام. اما با این وضع چی می‌شود کرد؟ تقریباً نواسه و زن و بچه با این، از پنجاه - شصت نفر بالاست.»

چند دهه اخیر زنده‌گی برای عبدالخالق، با دلبسته‌گی به اثرهای برجامانده از دوره سوارکاری‌اش خلاصه شده است؛ چند قاب عکس در خانه، چند نشان افتخار که همواره در جیب دارد، چند ستایش‌نامه و چند نشریه قدیمی که قهرمانی‌های او را در سوارکاری بازتاب داده بودند.

کاغذ دیگری را هم پیش خود دارد که می‌گوید برایش بیشتر اهمیت دارد؛ کاغذی که در آن، «فیروزخان» چیزهایی را برایش به یادگار نوشته بود؛ هنرپیشه اصلی فلم «درماتما» که یک دهه پیش درگذشت.

هم‌رسانی کنید