افغانستان در روزگار پیچیده سیاسی و اجتماعیاش به یک مرحله تازه داخل شده است. جنگ ناتمام چهلساله کشوری را که زمانی یکی از شگوفاترین کشور در شرق بود را به پناهگاه هراسافگنان و به یک کشور عقب مانده و فقیرترین بخش جهان مبدل ساخته است. مذاکرات با طالبان که از لحاظ تیوریکی میتواند چهره افغانستان نوین را مبدل کند و خشونتها را کاهش دهد، بلاخره آغاز شده است. گفتگو با طالبان یگانه راه ممکن برای کاهش تنشها و خشونتها در این کشور است.
در این روزها، وضعیت مدام دشوار است. در عین زمان، برگشت به گذشته – تکرار رویدادهای دهۀ هفتاد هجری خورشیدی – متوقع نیست. طالبان تحت هیچ شرایطی نمیتوانند کابل یا تمام کشور را تصرف کنند و یاهم امارت اسلامی را دوباره زنده سازند. همچنان، هیچ علتی نیست که باور داشته باشیم که مقامهای افغان بتوانند این گروه رادیکال را نابود کنند. طالبان همراه با گروه همکار شان – شبکۀ حقانی – و همچنان گروههای شورشی دیگر که شمار شان به چندهزار میرسد و خودشان را وابسته به گروه داعش میدانند، نزدیک چهل درصد خاک افغانستان را در اداره شان دارند. حملههای هراسافگنی عام شده اند و شمار تلفات از اثر انفجارها به صدها میرسد. زمانی بود که این گروه بخشی از کشور را اداره میکرد. جورج دبلیو بوش، رییس جمهور امریکا، زمانی گفته بود: «جایی که سرکها تمام میشوند، آنجا (قلمرو) طالبان آغاز میشود.»
اکنون افراطگرایان به شهشرها آمده اند. بخشهای به شدت محافظتشده مانند وزیر اکبر خان در شهر کابل، جایی که سفارتخانهها و نهادهای بینالمللی حضور دارند، در تهدید حمله قرار دارند. تأثیر طالبان در ولایتهای جنوب شرقی بسیار نیرومند است. با خروج اکثریت نیروهای خارجی از افغانستان در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ میلادی، سطح نفوذ گروههای رادیکال مانند آب روان بر روی زمین هموار بود. اکنون طالبان در بخشهای گوناگون مرکزهای فرماندهی شان را دارند.
در ضمن، ایالات متحده امریکا این را واضح ساخت که: توسعه حضور و تصرف به سطح مرکز ولایتها توسط حملههای هوایی مهار خواهد شد. به عبارت دیگر، اینها بخشهای نامنهاد نفوذی معاملهگران افغان و امریکاییها استند. مقامها شهرهای بزرگ را اداره میکنند، و طالبان حومههای شهر و همچنان بخش بزرگ ولایتهای جنوب شرقی را اداره میکنند. فرماندهان مرکزی سهم مناطق زیر اداره شان را به عنوان بخش مربوط خودشان نگه میدارند. همزمان با این، این گروهها جنگ را در بخشهای زیر منازعه به پیش میبرند، جایی که نه حکومت و نه این گروه میتواند تسلط کامل بر آن داشته باشد. در این اواخر، نفوذ طالبان در شمال نیز احساس شد، جایی که آنان هواداری نداشتند.
وضعیت در افغانستان از دیرزمانی با انتظارها همپیوند است. این پیکار افغانها از لحاظ منطقی به بن بست رسیده است. اقتصاددانان عبارتی دارند به نام "اقتصاد تسکین پذیر" – و این را به وضعیتی به کار میبرند که در ان هیچ پیشرفتی در اقتصاد نباشد و اما موارد آسیب پذیر کاهش یابند. از این رو، راهکار امریکا در افغانستان تا کنون "تسکین پذیر" بوده است.
ماه اگست سال گذشته رییس جمهور دانلد ترمپ یک راهبرد تازه را اعلام کرد. این بخشی از وعدههایش به مردم بود و نشان میداد که مأموریت افغانستان از اهمین ویژه برخوردار است. آقای ترمپ در یک سخنرانی بیست و پنج دقیقهیی از علتهای یادآوری کرد که جنگ امریکا در افغانستان را به درازا کشیده است. مقامهای وزارت دفاع امریکا، سازمان استخباراتی امریکا و وزارت خارجه این کشور ماهها روی تهیه این راهبرد کار کردن. ردر دو ماه گذشته کارشناسان امریکایی صدها مقاله نوشته اند و تلاش کرده اند که خوبترین راهها را برای بیرونرفت از این بن بست را پیشنهاد کنند. رویهم رفته سند یا راهبردی را که نهادهای کلیدی امریکا ساخت، سند خوبی است و نکات مهمی را در بر میگیرد که میتوانند در کاهش خشونت کارا باشند.
اما این راهبرد به عنوان یک نوش دارو ظاهر نشد و در باثبات سازی افغانستان ناکام ماند. این آشکار است که روشهای نظامی نتوانشته اند مؤثریت شان را قضاوت کنند. اما هنوزهم راهبرد ترمپ روی نظامیان تمرکز میکند. این سند همچنان زمانبدنی را که توسط بارک اوباما، چهلوچهارمین رییس جمهور امریکا، مشخص شده بود را ملغا کرد و گفت که حضور نظامی این کشور در افغانستان بر شرایط استوار خواهد بود. اکنون طالبان نخواهند توانست که در مغارهها پنهان شوند و در انتظار خروج نیروهای امریکایی از افغانستان باشند. یک بخش مهم این راهبرد توجه امریکا بر راههای نظامی بود. ترمپ گفت: «ما از دیگران نمیخواهیم که شیوۀ زندهگی شان را تغییر دهند.»
این دشوار است که بگوییم که چرا مأموریت افغانستان به راه نادرست رفت در حالی که ایالات متحده امریکا در آغاز سالهای دوهزار میلادی در مأموریتاش مؤفق بود. علتهای زیادی برای این وجود دارند اما یکی از این علتها بسیار مشهود است. این علت، ساختن یک جامعه افغانستان با مدل غربی و روند دولت سازی است که اساس بیثباتی و رشد افراطیت بوده میتواند. هفده سال بعد، امریکاییها در نهایت این را دانستند که افغانستان هیچگاهی سویس نخواهد شد. این راهبرد میگوید که «ما دوباره ملتسازی نمیکنیم. ما هراسافگنان را میکشیم.»
این راهبرد یک موضوع بسیار مهم– یعنی تضادهای میان-قومی میان پشتونها، تاجیکها، ازبیکها و هزارهها – را یادآور نشده است. این جنگیاست میان اقوام برتر که خود باعث به وجود آمدن بیثباتی در این کشور شده است. این به این معنا است که قوم قدرتمند در رأس قرار میگیرد.
در اوایل سال روان، رییس جمهور اشرف غنی خواستاش برای آغاز گفتگو با طالبان را اعلام کرد. برعلاوه، ایالات متحده آماده است که گفتگوها مستقیم با طالبان را از بهر پایان دادن به جنگ هفده ساله در افغانستان، ادامه دهد.
این تصمیم از سوی جان نیکلسن جنرال چهارستاره و فرمانده پیشین نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان اعلام شد. او گفت: «وزیر خارجه ما آقای مایک پومپیو گفته است که ما، ایالات متحده امریکا، آماده ایم تا با طالبان گفتگو کنیم و در باره نقش نیروهای بین المللی بحث کنیم.» او افزود: «ما امیدواریم که آنان (طالبان) این را درک کنند و این (گفتگوها) به ادامه روند صلح کمک کند.» پومپیو همچنان گفت که واشنگتن آماده است تا مستقیماً با طالبان وارد گفتگو شود اما تأکید کرد که روند صلح توسط حکومت افغانستان رهبری خواهد شد.
پیش از این، نیویارک تایمز گزارش داد که اداره رییس جمهور ترمپ دیپلوماتها و مقامهای استخباراتی امریکا را هدایت داده است تا گفتگوهای مستقیم را با طالبان آغاز کنند.
از این رو، واشنگتن و کابل مذاکرات شان را با طالبان آغاز کرده اند که یک روند مهم و ضروری برای پایان جنگ است.
داکتر جورجی اساتریان استاد ارشد دانشگاه دولتی علوم انسانی روسیه، خبرنگار ویژه برای خبرگزاری ایزوستیا و کارشناس راهکار شرق میانه است.