در روزهای اخیر، کابل همواره گواه انفجارهایی بودهاست؛ رویدادهایی که بیشتر باشندهگان پایتخت را به هراس میافگند.
با اینحال، مردم در میان این ناامنیها میکوشند تا به زندهگی و کار و بارشان برسند.
قیس، یکی از باشندهگان کابل است که در برابر شفاخانه ایمرجنسی – در کوچه گل فروشی - گل فروشی دارد: «در بهار که است، از طرف شمالی برای ما گُل تازه میآید و در زمستان که است، از طرف پاکستان و هند میآید.»
روبهروی دکان رنگین و معطر قیس، شفاخانهییست که برای قربانیان جنگ کار میکند؛ شفاخانۀ ایمرجنسی در این روزها که کابل درگیر انفجارهاست، بیشتر پذیرای مجروحانی است که هرچندی با امبولانسها به این شفاخانه انتقال مییابند: «خود ما زیادتر متأثر میشویم، حتا یک مشتری هم که میآید پیش ما گُل دست میگیرد یا تحفه میداشته باشد، آنان بیخی روحیه خود را از دست میدهند.»
خداداد یکی از بستهگان زخمیانی است که در حال حاضر در شفاخانه ایمرجنسی درمان میشوند.
پسر خداداد که سرباز پولیس است، چندروز پیش در انفجاری در بخشی از حوزۀ شانزدهم کابل زخم برداشت که به جانباختن یک تن و مجروح شدن سه تن دیگر انجامید: «ما از همین انفجار، از همین شهر کابل خسته شدهایم! هر لحظهیی که در شهر کابل میگردیم، یک صدا میشود میگوییم انفجار شد.»
اولگُل که باشندۀ حصارک ننگرهار است میگوید که همسر برادرش در برخورد هاوانی به خانهشان در حصارک زخم برداشته است؛ زن جوانی که بهگفته این مرد، بیست و هشت ساله است و در این رویداد، پاهایش از چندینجا سخت آسیب دیدهاست و اکنون در شفاخانه ایمرجنسی بستر است: «حکومت با ملت جور میشود؛ نه با وکیلان پارلمان و یا وزیران! همین ملت که پشت حکومت ایستاد نباشد، این حکومت هرگز جور نمیشود.»
در آنسوی جاده، کوچه گُلفروشی، همچنان جنبوجوش خودش را دارد. شاید نابسامانیهای سوی دیگر جاده، هرچه را میتوانند از عابران و دکانداران بگیرند؛ جز امید!
دیدگاه تان در این باره