صبح زود روز یکشنبه (۲ جوزا) شهروندان افغانستان روز را با خبر مرگ احتمالی ملا اختر منصور، رهبر گروه طالبان آغاز کردند. این حمله از سوی نیروهای امریکایی با هواپیماهای بیسرنشین صورت گرفت. این خبر در زمان بسیار محدود از رسانههای اجتماعی به نشر رسید و همهگانی شد.
واکنشها نیرومند بودند. بیشتر شهروندان افغانستان از این اقدام قدردانی کردند و این نشاندهندۀ آن بود که اقداماتی از این گونه میتواند روحیۀ ملتی را که دیگر از جنگ خسته شدهاند، تقویت کند.
همچنان مردم این اقدام را نشانهیی از تعهد همکاری ایالات متحده امریکا در برابر افغانستان خواندند؛ زیرا در نزدیکیهای خط دیورند انجام شده بود.
این رویداد پرسشهایی را در پی داشت. پرسشها این بودند که نتیجۀ مرگ احتمالی ملا منصور چه خواهد بود؟ به ویژه پساز آن که رییسجمهور اشرفغنی و عبدالله عبدالله، رییس اجرائیه روز یکشنبه از طالبان خواستند تا یک رهبر نو تعیین کنند؛ سلاحهای خود را به زمین بگذارند و به روند صلح بپیوندند.
واکنشها دربارۀ مرگ احتمالی رهبر طالبان به دو دسته تقسیم شد: یک گروه میگویند که امکان دارد چیزی که حکومت افغانستان میگوید و از طالبان میخواهد اتقاق خواهد افتاد؛ در حالی که گروه دیگر به این باورند که این رویایی است که به زودی تحققپذیر نخواهد بود.
مرگ احتمالی ملا منصور به باور بسیاریها ضربۀ سنگین و بزرگی بر طالبان است؛ طالبانی که تنها چند ماه پیش، پساز گزارشها دربارۀ مرگ ملا عمر، رهبر پیشن شان، به سوی بحران قدم گذاشتند؛ پساز مرگ ملا عمر، طالبان در چندگانهگی میانگروهی قرار گرفتند و افردشان به گروههای گونهگون جدا شدند.
اما چند ماه پساز آن گفته شد که سراجالدین حقانی، رهبر گروه حقانی، نقش مهم را در انسجام و در سروساماندهی به رهبری این گروه نقش کلیدی و مهم را بازی کرد.
در آن زمان، گزارشها در رسانههای پاکستانی از این سخن میگفتند که ملا منصور با استفاده از میانجیگری سراجالدین حقانی میتواند طالبان را به گونۀ گسترده باهم متحد سازد و برای ملا یعقوب، پسر ملا عمر، و ملا عبدالمنان، برادر وی، جایگاههای مناسبی در رهبری این گروه بگیرد.
بر علاوۀ آن، در آن زمان چنین گزارش داده شد که سراجالدین حقانی خودش در رهبری گروه طالبان جایگاه بلندی را از آن خود کردهاست و بهحیث معاون ملا منصور ایفای وظیفه میکند.
سال گذشته پساز آن که ملا منصور رهبری طالبان را به دست گرفت، گفته میشد که این اقدامها از سوی سازمان استخباراتی پاکستان یا آیاسآی طرحریزی شدهاند تا سراج حقانی به طالبان بپیوندند. رسانهها در آن زمان گزارش دادند که این کار از بهر آن انجام شد تا حقانی را از طالبان محفوظ نگهداشته شود.
اما بسیاری از تحلیگران به این باور بودند که آی اسای به بسیار سادهگی از حقانی به گونۀ ابزار نیابتیاش استفاده میکرد تا به اهداف خود برسد.
از زمان تعیین حقانی، برخیها به این باور بودند که تغییراتی در شورشگری در افغانستان آمده است و این که سراجالدین حقانی به نحوی در رهبری گروه طالبان دست بالایی دارد.
یکی از سخنگویان نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان دربارۀ این تیوری ابراز نظر کرد و گفت که سراج حقانی عملیاتهای نظامی روزانۀ طالبان را به پیش میبرد.
اما پساز گزارشها دربارۀ مرگ احتمالی ملا منصور، پرسش بر زبانها این خواهد بود که چه کسی به جای وی رهبری طالبان را به دست خواهد گرفت؟ با بررسی گزارشها و شواهد، دیده میشود که این شخص سراجالدین حقانی خواهد بود.
این یک قدمی به پیش برای وی خواهد بود، زیرا بر بنیاد گزارشها وی فرد دوم در رهبری طالبان بوده است.
اما پرسشی که باقی میماند این است که آیا تاریخ تکرار خواهد شد و بحران دیگری در رهبری طالبان به میان خواهد آمد و یا چیز وارونه اتفاق خواهد افتاد؟ آیا طالبان به برخی از رهبران شان مثل ملا رسول خواهند پیوست و یا به وضعیت و فعالیتهای خود همانگونه که است ادامه خواهند داد؟
در حقیقت هر دو احتمال امکان دارد که اتفاق بیفتد.
در هر دو صورت، سرنوشت طالبان در این مرحله در هوا معلق میماند. تنها زمان میتواند بگوید که آیا این گروه از میان خواهد رفت و یا به خشونتهای خود ادامه خواهد داد.
اما پساز آغاز روز یکشنبه، شهروندان افغانستان احساس میکنند که بلاخره روزنۀ امید موجود است. تنها یک ماه پیش، رییسجمهورغنی روش خود را تغییر داد و گفت که روش سختتری را در نبرد با هراسافگنان میگیرد.
آقای غنی پساز یک نشست مشترک با نمایندهگان هر دو مجلس افغانستان، در پاسخ به حملۀ مرگبار بر یکی از نهادهای امنیتی در کابل که ۶۴ کشته و بیشاز ۳۰۰ زخمی برجا گذاشت، شش تناز هراسافگنان زندانی را به دار آویخت. این شش تن به جرم دستداشتن در فعالیتهای هراسافگنی در نزدیک به هفت سال گذشته، زندانی شده بودند.
این اقدام در نوع خود نخستین اقدام در ۱۵ سال گذشته بود که با واکنش خوبی در سراسر کشور روبهرو شد. و حالا هم رویداد روز شنبه که مستقیماً رهبر طالبان را هدف قرار داد نیز یکی از بیپیشینهترین رویدادها در سالهای گذشته است.
مقامهای امریکایی روز یکشنبه گفتند که حکومت افغانستان از برنامهریزی این اقدام خبر داشت و این حمله یک حملۀ هماهنگشده بود.
در اینباره جزئیات بیشتری داده نشد و گفته نشد که رییسجمهورغنی تا چه اندازه از این مسئله باخبر بود، اما همه و همه این حقیقت را بیان میکند که افغانستان از این حملۀ برنامهریزیشده خبر داشت اما پاکستان از این امر بیخبر بود.
در اینباره گفتههای جان کِری وزیر خارجۀ امریکا بیانگر سخنهای بسیار است. جانکری روز یکشنبه (۲ جوزا) به گزارشگران در میانمار گفت که او خود به نواز شریف نخستوزیر پاکستان تماس گرفته و وی را از وقوع این حمله آگاه ساختهاست. جانکری در حرفهای خود از زمان گذشته استفاده کرد و این به این معنی است که پاکستان تنها از وقوع این حمله باخبر شد و بس.
ندادن اطلاعات و آگاهی به پاکستان پیش از رخداد این حمله نشان دهندۀ تعهد امریکا به افغانستان و نیز صداقتاش در راستای مبارزه با هراسافگنی است و همچنان این اقدام امریکا بیانگر صداقت امریکا در برابر تصمیم و ارادۀ افغانستان برای پایاندادن جنگ در این کشور است.
حتا اگر نخستوزیر پاکستان از این طرح باخبر میبود، باز هم به بسیار خوبی پنهان نگهداشته شده بود. همچنان این میتواند دلیلی برای آقای غنی باشد که در تلاش عملیکردن تعهداتیاست که در زمان انتخابات بیان کرده بود. این میتواند شامل یکی از تهعدات رییسجمهور افغانستان برای حفظ استقلال و تمامیت عرضی، آزادی و حفظ سرحدات افغانستان باشد.
همچنان در تحلیل دیگر، این میتواند تعهد حکومت افغانستان را برای آغاز مذاکره با طالبان و خودداری از قربانی دستاوردهای سالهای پسین حمایت کند.
رییسجمهورغنی فُرصت بسیار خوبی برای طالبان داد تا سلاحهای شان را به زمین بگذارند و به روند صلح بپیوندند، اما این خواست از سوی طالبان رد شد.
موقف حکومت افغانستان و ایالات متحده امریکا در اینباره این بود که برای ملا منصور فرصتی داده شده بود و او با رد این پیشنهاد پیشرفت گفتوگوهای صلح را به کندی روبهرو کرد. اما این اقدام دوباره ما را به نکتهیی میرساند و پرسشی را به میان میآورد که آیا سرِ مار قطع شدهاست یا نه؟
اگر پاسخ نه باشد، به این معنی است که قدرتهای خارجی این را به عنوان یک فُرصت استفاده میکنند تا به اهداف و منافع خودشان برسند و رهبرانی را که مایل نیستند اوامر آنان را پیروی کنند، باید جابهجا شوند.
اما اگر مسایل سیاسی را کنار بگذاریم، شهروندان افغانستان روز یکشنبه در سراسر کشور روزنۀ امید را احساس کردند، و این را درک کردند که هنوزهم همه چیز را از دست ندادهاند و شاید، تنها شاید، روزی پساز تاریکیها روشنایی آشکار خواهند شد؛ روشناییهایی که میتواند افغانستان را که مردم آن خسته از جنگاند، به صلح، آرامش و شگوفایی برساند.
دیدگاه تان در این باره